true
اشک امان نمی دهد.
شیعه بعد از چهل روز حزن و اندوه ، اینک در روز اربعین داغ دلش تازه شده اسـت.
شعر محتشم را باز می خواند: «گویا عزای اشرف اولاد آدم اسـت …»
علمها هنوز در کوچهها برپا هستند. پرچمهاي روضه در گوشه و کنار شهر دیده می شوند.
بـه یاد روزی کـه سختترین روز برای آدم و عالم بود ، شیعه آتش می گیرد.
مگر مصیبتی بالاتر ازآن تصور می شود؟
عاشورا روزی کـه سر نوه رسول خدا بر سر نیزه رفت.
همان سر مطهر و مبارکی کـه منزل بـه منزل بـه کوفه و شام رفت تا بـه مجلس یزید رسید.
و لب…
و خیزران…
و قلمی کـه از نوشتن این واقعه شرم دارد.
برای این اتفاق و این جسارت ، اگر هـمه انسانها تا آخر عالم اشک بریزند کم اسـت.
اگر تا آخر عمر بر سر مقتلها گریه کنم تا بـه روز چهلم برسم ، از دیدهها خون میچکد.
هقهق امان نمی دهد آنجا کـه مترجم لهوف هم می نویسد بـه خاطر اسائه ادب ، از ترجمه این قسمت معذور اسـت.
کاروان بیکس و تنها کـه این همـه را تحمل کرده اسـت،
بـه سالار بودن زینب این هـمه را تحمل کرده اسـت
تا باز رسیده بـه همان جایی که آغاز این هـمـه اسارت بود.
پس از چهل روز هـمـه قلمها داغدار هستند ، بگذارید غم دل را فریاد بزنند.
اربعین حسینی تسلیت باد
روابط عمومی سازمان فرهنگی اجتماعی و ورزشی شهرداری شاهین شهر
true
true
true
true